میگه تو ادم شکاکی هستی نمیخامت بحثمون سر این شد بعد هی بچه گریه میکرد برا موبتیل اونم قاطی کرد منو پرت کرد سرم خونی شد اومدم قهر
ولی میگه نمیخامت شکاکی و نمیاد دنبالم
حالا تو هال پذیرای که مخصوص مهمونا می خوابیم خانوادم اصلا راضی نیستن میگن کثیف میشه بزور اونجا میخوابیم میگه برو با خواهرات بخواب تو یک اتاق که میشیم با خواهرام و بچم ۴ نفر و بیشتر اوقات هم مامانم تو اتاق خواهرم منم افسردگی گرفتم میخام تنها بخوابم از یه سمت بچم تو شلوفی نمیخوابه
حالا پذیرای مال مهمونا خیلییی سرد شده خیلی اصلا ادم نمیتونه بخواب نمیدونم چرا اینقد سرد شده برعکس جاهای دیگه خونه میترسم بچم سرما بخوره