🤣
یادمه من برا اولین بار 6 سالگی عمه شدم بعد خییییییلی ذوق داشتم! بچه یکی دوماهه بود سر سفرع داشتیم صبحونه میخوردیم من خوردم تموم بعد رفتم نشستم کنار داداشم کلیییی درخواست کردم که بغلش کنم چون من خودمم نمیتونستم نگه دارم چه برسه بچه و مامانمم نمیزاشت بغلش کنم
خلاصه خیلی اصرار کردم چهارزانو نشستم طاها رو گذاشتن رو پام روی تشک کوچیکش خواب بود
بعد این همیشه چشاش بسته بود اونموقع چشاشو باز کرد یه کششی با دستاش رفت منم یه جوری ترسیدم ازش بعد دستمو از رو شکمش برداشتم قرتی تاب خورد افتاد تو سفره🤣