من یه خواهر شوهر دارم دو تا برادر شوهر پریشب خونه مادر شوهرم بودم جاریمم بود خواهر شوهرم زود شامشو خورد رفت من موندم و دوتا جاری ی حاریم خیلی تو رقابته باهام هی تو نخ این بود من چیکار میکنم داشتم سفره رو جمع میکردم طرفا رو ول کرد رفت بغل سفره که من بشورم هی مثل گربه گیج میچرخید ک ظرف مشاوره من بشورم من خودمو نمیگیرم حتی خجالتم میکشم ولی خیلی با اعتماد به نفسه اون یجوری پاهاشم گردونده بود نشسته بود من نا خودآگاه احساس کوچیکی میکردم اون هوشبری خونده
میدونم رشته من چیزی نیست ولی برا کسی ک تن خود میده تبریک نگفته میخواد کوچیک کنه رفتار درست چیه من حساسم؟ دروغ نگم من حساس شدم تو رفتارش