چون مادرشون خونه ما بود اومدن مثلا به ننشون سربزنن اومدن شامشونو خوردن یه قاشقم نشستن کمک من گفتن مامان اینجا جاش بهتره بخاطر دستشویی فرنگی خونتون چشتون روز بد نبینه منم دوتا چشم غره به شوهرم رفتم به آبجیش گفت شبی پیش ماست صبح میارمش پیش شما بچه هام کلاس دارن خانومم باید ببرتشون کلاس البته دروغم نگفت ولی حرصم گرفت بهشون میارنش میزارنش اینجا نمیبرن پیش خودشون البته بخدا من رو چشمم نگهش میدارم عین مادرخودم ولی اینا خیلی پرروان وظیفه میدونن تشکر بلد نیستن امشب از کتو کول افتادم همشون اومدن به ننشون سربزنن خب بعد شام بیاین سربزنین یه ذره به من کمک نکردن منم دیگه بیشتر ازین نمیتونم درخدمت باشم. حق باکیه