چندمین پیش
همه خواب بودن
منم تنها داشتم ت اتاق اهنگ میخوندم
یهو متوجه شدم صدا میاد
انگار از ت حیاط بود
ریدممممممممم بخودممممم
سریع زنگ پلیس زدم
اولین بار ت عمرم بود ک ب پلیس میزنگیدم
خلاصه گفت سلام بفرمایید
از ترس بغض کرده بودم چند لحظه هیجی نگفتم ک اشکم در نیاد و بتونم خودمو کنترل کنم
بعد گفتم صدا میاد، انگار یکی پریده ت حیاطمون
بعد گفت تنهایی؟
گفتم ن ولی همه خوابن
گف چراباباتو بیدار نکردی
اونوسط یهو خندم گرفت با خنده گفتم تا بدخواب نشه
خلاصه گفت اگ پنجره رو ب حیاط دارین برو چک کن ببین کسی هست یا ن
خلاصه رفتم چک کردم
کسی رو ت حیاط ندیدم
ولی متوجه شدم چندنفرپسر جوون پشت در حیاطن
و صداها از اوناست