اینو واقعا درک نمیکنم دائم خواهر شوهرم تامنو مبینه میگ جاریم زن جمع کنیه اصلا چیزی هدر نمیده اسراف کار نیس یا دوباره میگ زن رفیق شوهرم زن جمع کن هنرمندیه متنفرم آخه یعنی چی جمع کنی ت چی می بینند من الان چن ماهه ام آرآی رفتمه رباط صلیبی پام پاره اس نتونستم فیزیوتراپی لیزردرمانی برم هی ت زندگیم گفتم اون واجب تره درد پامو تحمل میکنم یا چیکار میتونم بکنم خب مریض دیه میشیم الان سه چهارروزه مریضم دیر رفتمه دکتر خیلی عفونت کردمه ک کلی چرک خشک کن تزریقی ت سرم قرص بهم داده ک دیه اص دستام جای سرم زدن ندارن یا بهم میگ افتادی سر خونریزی صبر میکردی خودش خوب میشد آخه زنیکه اسکل دوهفته خونریزی لکه بینی داشتم با قرص ب بدبختی بند اومد یا میگ آره بیکاری رفتی دکتر پول میده داروها شون میخری الکیه فقط بهم نون قرض میدن خب من پس برا چی دکتر رفتمه فقط ویزیت بدم آخه چرا آدم کثیف دورمو مخصوص اینک کمرهمت بهم زدن زندگی مو بسته رو درک نمیکنم
عزیزم چهار روز دیگه خدایی نکرده اگر اسیب دیدی یا خوابیدی رو تخت بیمارستان اون نمیاد مواظبت باشه دلشم برات نمی سوزه که اینارو میگه خودتو دوست داشته باش برو دنبال درمان و به خودت برس لازمم نیست از دکتر دوات بهشون بگی
من اصلا اهل خرید مد اینا نیستم اصلااا ت اینا نیستم خودشون میدونند یعنی ندارم دستمون خالیه واقعا حرف هاشو درک نمیکنم اینکه بخواد بگ آره دماغ دخترم خداروشکر ب باباش رفته عمل نمیخواد نمیفهمم یااینکه بگه دخترم همه چیش ب من رفته سفیدیش ب شوهرم نمیفهمم چرا یه آدم انقد بیشعور میتونه باشه ک شخصیت خودشو انقد پایین بیاره حقیر کنه
ولشون کن اصلا حرفاشونو گوش نده ،هر موقع مریض شدی زود برو دکتر خدایی نکردی چیزیت بشه همینا میگن تو از اول مریض خودتو انداختی به داداش ما ،فقط به خودت برس و سیستم ایمنی بدنتو تقویت کن
چقدر شبیه خواهر شوهر منه
نکبت و حال بهم زن
از دکتر رفتن و یا کارات بهش هیچی نگو
بگو خودت جمع کن باش و توی زندگی من دخالت نکن
چقدر دوست دارم اینجور ادم ها را خفه کنم
خانواده شوهر هیچ وقت عروسو دوس ندارن داماد هم همینطور چرا که ما غریبه ایم و هدف شون اخرش اینه یچی بگن بسوزیم دوستی شونم تهه تهش دوستی خاله خرسه هست برای این ادما وقتو انرژیت رو نذار اذیت کن خودتو اونا فقط دنبال زهر ریختنن
همیشه اولویتت تو زندگی سلامتیت باشه از پول دکتر و دوا درمون واسه یه چیز دیگه نزن
خواهر شوهرتون نمونه بارز زنان علیه زنان هست
باهاش کمتر صحبت کنین لزومی نداره در جریان همه مسائل شما باشه که نظر بده
اگه مجدد از فضایل زنای جمع کن تعریف کرد فقط کافیه بگین اتفاقا منم دوست دارم قناعت کنم ولی همسرم نمیذاره دوست داره من توی رفاه باشم و کمبودی نداشته باشم از بس دوستم داره
بخدا قسم پدرومادرم اینجوری نیستن میبینند ما خیلی باهم اختلاف داریم ولی هیچ وخ دخالت نمی کنند الان بعد از سه چهار تازه مامانم دیه خسته اش شده صداش درومد ب شوهرم میگ خب تقصیر توعه جلو خواهرت یه بار وایسا قرار نیست چون ت کارگاه شوهرش کار می کنی از این جهت دخترم زجر بکشه
