2777
2789

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دوسال پیش سرخاستگاری من 

شرط هایی‌که بابام میزاشته رو این قبول نمی‌کرده و اینجور بحث ها 

ک تهش ما باهم ازدواج کردیم ، هم اون موقع بابام از خیلیاااا تحقیق کرده انگاری ، اینا نمی‌خواستن بقیه مطلع بشن از خواستگاری اومدن شون ، بعد خب همه جا پیچید 

تاحالا چند بار بهم گفتن که ما راجب تو از هیچ ها تحقیق نکردیم ولی بابات همه جا جار زد‌ ولی به شوخی میگفتن

دگ اون شب دیدم پدر شوهرم باز داره اینارو تکرار می‌کنه 

گفتم آخه بابام گفت اومده بودن خواستگاری جون (مجاز از من) بگیرن نه این که جون بدن(مث جون به ازراعیل دادن مقاومت می‌کرده برای قبول کردن شرط ها) 

بعدم گفتم بابام آدم حساسیه رو بچه اش 

دوسال پیش سرخاستگاری من شرط هایی‌که بابام میزاشته رو این قبول نمی‌کرده و اینجور بحث ها ک تهش ما باهم ...

هم براشون تعریف کرده بودم خواهرم برا روز پرستار برام یه کراکس خریده یک تومن (پدر و مادر شوهرم حتی یادشون نبود بهمن تبریک بگن عمدا گفتم بهشون خواهرمو) 

اون روز پدر شوهرم اومده میگه از همون دمپایی ها ک‌گفتی یه جا بود صد تومن میدادن 

گفتم من آدمی نیستم چیزای ارزون بپوشم ،‌ بعدم هر کدوم از عروسک های روی دمپایی من پنجاه تومنه ک خودش شده ۵۰۰ 


ساکت شد دیگه


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792