یخ بنده خدایی از فامیلای زن پسر داییم رو دیدم
یا خانم و آقا بودن ک اومده بودن خونه پسر داییم هم صحبت شدم با خانمه خانم خوبی به نظر میرسید تا اینکه پسر داییم چپ چپ نگاش میکرد بعد در مورد شوهرش حرف میزد میگفت معتاده و به بچه ها نمیرسه خب بعد من موندم چرا داره جلو آقاهه اینجوری میگه
آقاهه هیچی نمیگفت فقظ اخم بود
اون روز گذشت تا اینکه امروز از دهن یکی شنیدم اونا زن و شوهر نبودن بلکه صیغه هم بودن و فقط یه عده کم از اشناهاشون میدونن ک اونا هم فامیل دختره بودن
اون اقا هم زن داره و اون خانم هم شوهر با سع تا بچه داره
ک شوهرش افغانی ومدرک نداره رفته صیغه مرده شده و اون آقاهه هم رفته شوهرشو تهدید کرده ک کاری اگه باهامون کاری داشته باشی میکشمت فلان فلان میکنم قضیه جایی جالب میشه ک زن و شوهرا با هم دارن زندگی میکنن
خیلی دارکه