2777
2789

دخترعمو خواهرزاده ام بهش گفته قهوه ای

خواهرزاده ام هم اول بش گفت هر کسی یه جور ولی گریه اش دراومد خواهرم میگه دوس دارم بمیرم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بچه من اصلا تشخیص نمیده و بین دو نفر حتی نمیدونه بگه کی رو بيشتر دوست دارم کی خوشگلتره همش میگه دوتاتون دو تاشون  

از ما بپرس ک بگوییم درد چیست مشتی صغیر مصلحت عام میکنند🤍 ترومای من این بود ک باید از خودم در برابر کسایی دفاع میکردم ک قرار بود مراقب من باشند

قهوه ای یعنی چی؟! 

بهتره اعتماد به نفس و عزت نفس بچه های خودمونو زیاد کنیم، نمیشه بقیه رو تربیت کرد

🩷سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم(اردیبهشت 1403)|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام".(29فروردین1404)||من تمام خاطراتی که حتی در ذهنم از تو داشتم را پاک کردم دیگر تمایلی برای فکرکردن به آنها ندارم، خاطرات خوبت حسرت و نفس عمیقی را در من زنده میکند و خاطرات بد ات نفرت و دل شکستگی را، هیچکدامشان را نمیخواهم یادآوری کنم، از تو برای من فقط یک حس به جا مانده، یک حس قدیمی و کمرنگ که گه گداری از دلم میگذرد... (10تیر 1404)|| فکرمیکردم از تو درمان شده ام، مثل مخدری که از خون بیرون میرود. خواستم بنویسم سم، دلم نیامد. هم آینده ای برایمان وجود ندارد و هم ترک عادت فکرکردن به تو برایم غیرممکن شده است. هم نمی‌خواهم برگردی و هم دلم برایت تنگ شده، نمی‌دانم اگر دوباره پیغامی از تو بگیرم چه حسی خواهم داشت(27 تیر 1404)|| پس از تو، دیگر پذیرش نبودن ها، رفتن ها و پذیرش اینکه انسان ها نا امید کننده اند برایم راحت تر است (16شهریور1404)|| از من انسان جدیدی ساخته شده،کمی بی عاطفه تر کمی قدرتمند تر، کمی اجتماعی تر، اما در حق مردم مهربان تر شده ام، هنوز اعتقاد دارم اعمال انسان به او برمیگردد، از نگاه به گذشته بدم می آید، گذشته برای من تمام شده(1 آذر 1404)|||

پسر منم یه بار گفت یکی بهم‌گفت با اون گوشات اینم کم نیاورد بهش گفت گوشا خودت 

از ما بپرس ک بگوییم درد چیست مشتی صغیر مصلحت عام میکنند🤍 ترومای من این بود ک باید از خودم در برابر کسایی دفاع میکردم ک قرار بود مراقب من باشند

من همیشه ب پسرم میگم بخاطر قیافه یا لباس کیف و کفش یاهم بخاطر لحجه هیچ وقت کسی رو مسخره نکن.

اونم مسخره نمیکنه .


اما توی مهد بچه ها عیبش میکن و مسخرش میکنن اونم یاد گرفته پیششون

فقط 3 هفته و 1 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

دختر نازم تو ۳۰ هفتگی پرکشیده لطفا برای دلم ی صلوات بفرستین منم براتون صلوات میفرستم ... انشاالله ک همیشه دل خوش باشین. ۱۶.۵.۱۴۰۳

همکلاسی دختر منم بهش گفته سیاه سوخته حالا دختر من پوستش گندمیه ولی دختر من جوابشو داده.. حالا خود اون دختره از دختر من تیره تره منتها نمیدونم چرا فکر کرده سفید برفیه.. مادرا اینقدر غرق مسائل خاله زنکیه خودشون شدن بچه هام قاطی کردن.. 

من به پسرم از اول گفتم نباید کسی رو مسخره کرد الانم کلاس ششمه اگه این کارو کنه ما باهاش برخورد میکنیم ولی اون طرفم باید تربیت شده باشه و بلد باشه از خودش دفاع کنه و بدونه چه جوابی بده هر کسی مسیول تربیت بچه خودشه نه دیگران 

من به پسرم از اول گفتم نباید کسی رو مسخره کرد الانم کلاس ششمه اگه این کارو کنه ما باهاش برخورد میکنی ...

اره خواهرم همیشه به دخترش یاد داده با تفاوت ها کنار بیاد ولی خب آدم دلش میشکنه

بچه ها میرن وارد جامعه میشن با آدمهای مختلف و ناکامی های زیادی رو تجربه میکنن،بهتره رو روحیه بچه های خودمون کار کنیم چون بالاخره یه جایی یه چیزی برخلاف میلشون پیش میاد و باید قدرت مقابله باهاش رو داشته باشن

فقط 19 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
بگو که نیستی فقط خدای جانمازها❤بگو که چاره سازی و خدای چاره سازها❤بگو که نیستی فقط خدای در سجودها❤تو در قیام سروها،تو در خروش رودها❤تو در هوای باغ ها،میان شاه توت ها❤تو بر لب قنات ها،تو در دل قنوت ها❤خدای من،چه بی خبر قدم زدم کنار تو❤رفیق من،چه دیر آمدم سر قرار تو❤قرار من،قرار لحظه های بی قرار من❤خدای من،یگانه ی همیشه در کنار من❤❤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792