یکی از اقواپ نزدیک همسرش خیلی مشکل داشت
از ترس جونش با بچش رفت خونه مادرش
تا ابلاغیه برای شوهرش دفت اومد بچه و برد دوماهه مادر بچه و درست حسابی ندیده به مدرسه سپرده مادرش نیاد ببینتش
دیروز یواشکی رفت مدرسه میگه بچه بغض کرد
مادر انقددد حالش بد شد میخواست خودش و از ماشین بندازه بیرون
واقعااا منم دوماهه زندگی ندارم
این بچه ها چه گناهی دارن؟