گویمت ای یار ازمن چه میخواهی؟
پاییززرده کرده مرا تو غنچهمیخواهی؟
من آن جام کوچک به جان خریده تلخی
توازاین انگورپیر خوشه میخواهی؟
ببین مرا چوهیزم سوختم درراه عشق
نکند توازاین خاکسترخاموش شعله میخواهی؟
قندشوی هل کنم تو را درجان
ازاین دریا تواما چشمه میخواهی؟
عمربه سرشد روح سپید گشت
حال ازاین پیرزن، جوانی زنده میخواهی؟