عقدم .
از دیروز هعی میگه کنار محل دفعم(معذرت میخوام)دونه زده و درد مبکنه منم میگم خب برو دکتر و فلان
دیروز عصر رفت بیرون یکم گشت و گذار
امروز بهش گفتم دلم گرفته دوست دارم بریم بیرون بگردیم
گفت درد دارم ولم کن گفتم خب فقد دلم گرفته بود و اینا
درد داری برو دکتر
گفت کاش سرطان بگیرم از دست ای رفتارای بچگونت راحت بشم من درد دارم تو دلت گرفته و اینا
منم گفنم میخوای از دست من راحت بشی به خودم بگو دعای بد نکن و نوشت یکم به کارات برس تا برم ببینم برا این درد باید چیکار کنم
توروخدا اصلا هیچی نگو عصبی تر نکن منو
خلاصه یکم بعد پیام دادم گفت ساعت ۴ میرم دکتر ببینم چی میشه منم گفتم ایشالا بلادوره عزیزم و ..
ی ده دقیقه قبل پیام دادم گفتم چطوری گفت خواب بودم بیدارم کردی منم نوشتم اوکی مزاحمت نمیشم
و واقعااااا دارمممم حرص میخورم چیکار کنم؟؟؟؟؟؟