سلام بچه ها من وشوهرم شهر ما زندگی میکنیم خانواده شوهرم یک شهردیگه .....
خونمون یکم بد بود اجار بودیم خیلی اذیت بودیم دیگه خانواده شوهرمم فهمیدن اقامون بهشون گفت میخوام برم یک جا اجار کنم اونا هم میگفتن اینجاک نشستین چیزی نمیگیرن بمونید حالا ولی ما دیگه واقعا نمیتونستیم و دنبال خونه اجار بودیم وقرارشد ک پیدا کنیم و بعد ب پدرشوهرم گفتیم گفت اگه دومیلیون بستونه وبرادوتومن میخواید ماشینتون رو بفروشید من بهتون قرض میدم یا خودم ماشینتون رو برمیدارم ازتون بعد بیاید بگیرید... خلاصه تا روزی رسید ک ما رفتیم برا خونه حرف زدیم همش جورشد وموند همان دومیلیون زنگ ب پدرشوهرم زدیم گفت که حالا شما برید قولنامه ببندید رو من یک میلیون حساب کنید من یک میلیون میدم میگفتیم اخه خودت گفتی دوتومن ماروت حساب کردیم هرچی گفتیم میگفت حالاشمابریدقولنامه ببندید همون یک میلیون هم ندادمیگفت حالاشما قولنامه کنید تا بعد خلاصه من وشوهرم یک جوری پول رو جور کردیم و الان یک ده روزیه اومدیم خونه جدید اقامون دیگه جواب زنگشون هم نمیداد خودمون با داداشای من وسایلا رو جا ب جاکردیم و تا حالام شوهرم باهاشون سرده ولی به من اولاش رنگ زده بودن خطم خراب بود خاموش بوده دیگه هم همش ب پسرشون زنگ میزنن ک اون یا جواب نمیده یااونقد سردو کم محله ...
من بنظرتون چیکارکنم زنگ بزنم بهشون خال و احوال پرسی کنم باهاشون گرم بگیرم یا دعوتشون کنم بیان خونمون ببینند و خجالت بکشن یا نه اصلا بیخیال بشم و باهاشون قهر کنم ک قطع رابطه بشه ولی همینجورم همسرم خانوادش روخیلی دوست داشت ها فقط حال سرد شده ها...حالاهم هماروسم بچش دنیا اومده میگه بیاین گفتم ک الان دوردرس شوهرم نمیشه بعد چله انشالله میام
شما چه پیشنهاد میدید خودم رو خوب جلوه بدم بزارم خجالت بکشن یانه