سهمیه تاپیک ندارم اینم تجربه امروز منه:::::::
نوبت داشتم با بدبختی یه کیسه اب گرم هم بغل کرده بودم میپیچیدم خودم تا دکترم بیاد همینجا هم میچرخیدم تو تاپیکا شما
خلاصه نوبت قبلی که رفت داخل بلند شدم برم نزدیک در اتاق تا وقتیکه نوبتم شد سریع برم داخل درین حین سرمم گیج رفت داشتم میوفتادم رو یکی ...
خلاصه رسیدم یه زنه که همون پشت در ایستاده بود و حدودا بیست سالی ازم بزرگتر بود پرید بهم چرا اومدی واستادی خیلی بد لحن ؟
منم گفتم مشکلش چیه نوبتمه بعدش
داد زد نه نوبت منه
منم فیش رو دراوردم لال شد بعدش با من من گفت من فقط یه دارو میخوام بنویسه برا شوهرم
شوهرش گفت زن ولش کن دختره درد داره رو پا نمیتونه بایسته
منم گفتم من نوبت خودم میرم ربطی به حال بدوخوب نداره اقا
یه خانومه دیگه که نشسته بود گفت جوونا این دوره درک و ادب ندارن( حالا من ۴۴ سالمه و اومدم معاینه بعد عمل)
همون زن اولیه دوباره زر زد با لحن بد گفت حالا چت هست پوزخندی هم زد
منم عصبانی شدم بهش جواب دادم شما منشی چشمت تو نوبت بقیه ست یا دکتری که .... که یکهوووووو بد جای عملم تیریییییی کشید سرم گیج رفت افتادم رو زمین د فریاد از درد
اینقپر داد زدم که نگو اصلا نمیتونستم تحمل کنم دردش رو
جای عملم داشت منفجر میشد
همون خانومه که نشسته بود میشنیدم به منشی میگفت این مریضو باید اول بی نوبت میفرستادی!!!!!!!!!!!!!!!
دیگه یادم نیست چی شد جز سرگیجه و هم همه بردنم تو اتاقی ولو شدم گریه از درد بهم مسکن زدن دکتره اومد اونجا منو دید موقع رفتنم منشی میگفت اون زن و شوهره از ترس اینکه خونم نیوفته گردنشون فلنگو بستن در رفتن بدو بدو
الانم برگشتم درد دارم قلبم هم حالت سکته ست اینقدر حرص خوردم