بخداازمهمون بدم نمیاد صرفابخاطرمادرشوهربودن هم نمیگم،ولی یه اخلاقایی داره اعصاب ادموخوردمیکنه چندروزه اومده رفت دکتر سه روزپیش ساعت۴صبح باشوهرم بزدیمش دکتر حالش هم خوبه برای چکاپ میره سالی دوسه بار...ساعت۴پاشدیم سریع بردیم که بتونیم نوبت بگیریم تاساعت۱ظهرعلاف بودیم بابچه کوچیک موقع برگشت ازگشنگی تشنگی هلاک بودیم شوهرم رفت چندتاآبمیوه بگیره اینقدخسبسه هی غرمیزنه ایناچیه میخرین چراپول به این چیزامیدین بریم خونه یچیزی میخوریم حالاتاخونه۳ساعت راهه توقع داشت ازتشنگی بمیریم بابچه کوچیک نفری ی لیوان ابمیوه گرفتیم هی میگه ایناچیه براچی پول به اینامیدین دخترم طفلی هلاک شده بود خسته بود بعددست یه بچه عروسک دید گفت ازین بخر شوهرمم گفت گناه داره خسته شده براش بخریم خوشحال شه هی مادرشوهرم غرمیزنه براچی میخرین به بچه رو ندین حالا۲۰۰هزارشده پول عروسک اینقدگفت دیوونمون کرد شوهرم صبح میره شب میاد توخونه اینقدحرفای بیخوداینجوری میزنه پول خرج نکنین فقط جمع کنین توقع داره باحقوق۱۳میلیون ومستاحری ماهی ۵_۶میلیون پس اندازکنیم تاچندروزدیگم اینجاس ازطرفی وقتی یکی میادخونمون دخترم خیلی خوشحال میشه مادرشوهرم به اونم گیرمیده این کارچیه میکنی این چیه میخوری .... دخترمم متوجه نیس هی میره طرفش که باهاش بازی کنه
خودم میام تواتاق چیکارکنم دخترم هم پیش خودم باشه نره اصلاپیشش بچم ذوق میکنه که باهاش بازی کنه هی بهش میگه اینکارونکنی پامیشم میرم ها دخترمم ناراحت میشه هی بهش میگم اینطوری نگو باروان بچه بازی نکن حالانمیره مثلامیترسونه دیوونم کرده این زن
چیکارکتم دخترم اصلانره پیشش بمونه تواتاق پیش خودم