۳ ماه نبود که اومده بودم سر خونه زندگیم.
بچه ام ۲ ماهش بود تو دلم. انقدر فشار کشیدم انقدر استرس و دعوا داشتم با این و اون
یه هفته هم هست آنفولانزا گرفته بودم. هی خونریزی داشتم میرفتم دکتر برام آمپول مینوشت میزدم بعد دو روز بازم لکه بینی پیدا میکردم.
امروز آنفولانزام خیلی شدید شده بچمم دیگه طاقت اینهمه فشار رو نیاورد
قرار بود بهترین کشور به دنیا بیارمش. باباش از الان دنبال اسباب بازی بود براش یه کشوی پر براش اسباب بازی خریده بود تازه میگفت بفهمم دختره یا پسر براش بیشترشو میخرم
بگردم دور بچم نیومده انقدر فشار کشید که نتونست تحمل کنه😭