خانواده خودمون متوسطه از نظر مالی .. یکی از خانواده های اطرافمون خیلی پولدارن واقعااا پولدارن. ولی آرامش ندارن همیشه دعواس تو خونشون ، بنظرتون پولدار بودن به هر قیمتی می ارزه؟ وقتی اینارو میبینم همش به این فکر میکنم اگر روزی بخوام ازدواج کنم عشق و علاقه رو اولویت قرار بدم نه وضعیت مالی طرفو
اسی متن تاپیک رو نخوندم به نظر من پول ۹۸درصد ماجراس
دعوا سر چی دارن ؟!
شکم که گشنه باشه عشقو عاشقی ازیادمیره
پول همه چیزه
اینو منی بهت میگم که با عشق ازدواج کردم
عشق و علاقه که مهمه ولی خیلیا هم اولش با عشق و علاقه بوده بعد از بین رفته
سلام عشق و علاقه بدون پول بدرد نمی خوره و پول بدون عشق و علاقه
من همیشه تعادل رو تو زندگی دوس دارم
شاید باورت نشه ولی هیچوقت دلم نمیخواد خیلی زیاد پول دار شم اون طوری حس میکنم زندگی برام معنای کم تری داره.
همه چیزیو حد متعادلشو میپسندم
بستگی به سطح خانوادگی خودت داره من شخصا یه زندگی بیش از حد معمولی داشتم شوهرم یکم وضعش بهتره ولی خب از قناعت و زرنگی وگرنه درآمدش بیش از حد کمه
همش علاقه نیس پول هم مهمه شخصا الویت اولم داشتن خونه بود ولی نه رو سر مامانش یه خونه ک جدا و مال خودشه چون تو ذهنم نمیگنجید سالی یبار بلند شم برم خونه بعدی و با چس حقوق بخوام خونه دار شم
پول تا جایی مهمه،که اخلاق وانسانیت زیر پاگذاشته نشه.
یعنی من حاضر نیستم با فرد پولداری ازدواج کنم که دزده،یا کلاهبرداره،یا با مواد فروشی این پول رو بدست آورده و...
خب منم داداشم یه دانشجو میخواد زن بگیره تقریبا همه چیزو فعلا بابام بهش داره میده توقعات باید کم کرد مثلا من خونه دارم بسیار بزرگ ولی دستشویی و حمام در نداره کمد دیواری ندارم خونم نما نداره کابینتم ام دی اف نیس خونم موکت ارزونه ولی وقتیم ورود میکنی گرون بنظر میرسه فکر میکنن خیلی پول داریم ولی حقوق مون 22تومن ک خیلی بیشتر هم قسط داریم ولی میخوایم وام ازدواج بخریم بعد مثلا صد تومنش نگهداریم برا قسط چند ماهش تا سال بعد و افزایش حقوق برسه اینجوری صاحب شاسی بلند شیم در واقع ذهن مون شدیدا داغونه حتی گاها خرج پونصد تومنی هم نباید بدون حساب انجام بدیم ولی ظاهر زندگی خوبه مثلا من حتی چمدون یا مانتو هم نخریدم حتی ساعت هم برا ازدواجم نخریدم ولی عروسی معقولی گرفتیم به همه هم خوشگذشت ببین باید از یجایی بزنی مثلا بوده ک رفتیم از لباس گذشته مون یچیز سر هم کردیم جشن عروسی رفتیم چون نداشتیم بااینکه تازه عروس داماد بودیم من کهنه پوش بودم بعد سه سال الان کمی شبیه تازه عروس ها لباس نو دارم ولی ظاهر زندگیم عالیه مهمان میاد سه تومن بیشتر ندارم همون سه تومن دادم گوشت و مرغ و برنج سبزی سالاد اینا بهترین مهمانی دادم ولی ظاهر زندگی حفظ کردم باطن از هرچی تو خونه داشتیم تا برج بعدی سر کردیم یا مثلا از نداری من هفت ماه به بعد دکتر زنان نرفتم ولی مهمان میومد خونم بهترین پذیرایی میکردم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
