مادری ک واقعا تجربه کرده راهنمایی کنه

تجربه نداشتم

ولی قطعا باید زیر نظر روانشناس باشی

بعید میتونم بشه دارو گرفت بخاطر شیردهی

عزیزم به سلامتی زایمان کردی خدا بهت ببخشه 

کمکی داری ؟ دورت خلوت و تنها نشه که  افسردگی بگیری 

تنها نمون

دارو نخوردم اولی ۶ماه طول کشید خوب شدم دومی دوهفته ای خوب شدم

مخصوصا غروب منکه اصلا دلم نمی‌خواست بچه رو نگه داری کنم گریه میکردم مدام سهام بود بالاخره شب بیداری گریه بچه اضطراب خودم 

همه چیز به هم ریخته بود 

بدترین دوران زندگیم نوزادی بچه هام بود تا سه ماه حالم بد بود 

کمک بگیر از بزرگ تر ها و کمی به خودت برس 

بازار تفریح حتی یه چایی 

الان که بچه م ده ماهشه خب خواب تنظیم شده بهتر شده و افسردگیم پایان یافته 

صبور باش عزیزم میگزرد 

دارو نخوردم ولی نزدیک دوسال طول کشید چون مادرشوهرم اذیتم میکرد سر بچه

من خودم الان باردارم و از دیروز زیر نظر رولنپزشک دارو شروع کردم اصلا به خودت فشار نده بهترین روزایه زندگیتو حروم نکن

من الان سومی رو باردارم

سر دومی افسردگی گرفتم خودمو اذیت کردم اخرش بعد دوسال مقاومت تسلیم شدم رفتم دکتر دیدم چه ظلمی بود که کردم به خودم اینبار دیگه نه 

من در حد چند روز دچار افسردگی بعد از زایمان شدم. بیخودی گریه میکردم و یه حس نا امیدی داشتم. فکر میکردم دیگه زندگی و تفریحاتم به پایان رسیده. کلا یه حس دلگیریه شدید داشتم که کم کم رفع شد. انگار به مرور به موقعیت جدید و مادر بودن عادت کردم و حالم خوب شد.

باید اگر دچار شدی سعی کنی این حس درونت ادامه دار نشه. خودتو ازون حال و هوا بیاری بیرون.

من سزارین ام طول کشید و ریسکی بود بعد که بهوش اومدم احساس ضعف شدید داشتم طوری که چندروز بعدش زیر چشمام سیاه شد و بشدت بی‌حال بودم وبی حوصله ،رفتم دکتر گیاهی بهم داروی خون ساز داد گفت در کنارش آجیل و جگر و این‌چیزها بخور خوب میشی 

خلاصه سر یک ماه شدم همون آدم سابق 

تمام مشکلات روحی و بی حوصلگی ضعف بدنم بود حال نداشتم

سلام عزیزم من سر دوتا بچه هام تجربه داشتم حتما کم خونی اگه داری بر طرف کن، و اینکه تا حدود یکماه طبیعی هست اگه میتونی کمک بگیر، خودت بیشتر استراحت کن فیلم‌های انگیزشی ببین،با گروه مادران تازه زایمان کرده مثل خودت صحبت کن تا آروم بشی اگه میتونی برو پیاده روی چند روز در هفته یه خرید کوچیکی برای خودت انجام بده، 

ببین من جوری بودم که مثلا مهمون میومد دیدن بچه و میگفتن میخندیدم توی دلم فحششون میدادم میگفتم پاشید برید خونتون تو دلم،واسه چی میخندین،ولی ظاهرمو الکی حفظ میکردم. بعد مثلا 20 روز اینا قلق بچه اومد دستم بهتر شدم

من اس سیتالوپرام

برا تپش قلب و تنگی نفس هم دکتر قلب رفتم برام به دارو از هم خانواده ی پروپرانول نوشت من استرس هم میگیرم تازگیا افکار پریشون نا امیدی و‌ترس از آینده