2777
2789
عنوان

خونه سوت و کور من

199 بازدید | 18 پست

چند روزی هست بازهم بغضم میگیره دلم میخواد خدا بهم نگاه کنه دلم برای بچه نداشتم تنگ شده چشماش رو تصور میکنم لپ های تپلش که به بابای مهربونش رفته صدای همسرم که بچمونو صدا میزنه و نازش میکنه نمیدونم دلیل این امتحان سخت چی بود شاید بی لیاقتی من یا چیز دیگه ای فقط اینو میدونم که با تمام وجودم میخوام بچمو ببینم و بمیرم همه میگن دیر نیست هنوز جوونی و... هزار امید الکی یکی میگه برو فلان دکتر یکی میگه طب سنتی ولی درد من فرا تر از ایناست تمام این کلمات رو با اشک نوشتم دلم برای حمیدرضام که اگر بود الان هم سن سامیار بود تنگ شده برای امیرحسینم که توی شهر غریب خاکش کردم برای اون بچه ای که فقط ۸ هفته توی دلم داشتمش اومد به خوابم گفت مامان میبینی من مریضم دلت میخواست اینجوری به دنیا میومدم هم خودت زجر میکشیدی هم من راست میگفت بعدش مشخص شد مشکل کروموزومی دارم یعنی شانس داشتن بچه سالم یک ششم هست😔نمیدونم چرا ولی نیاز داشتم این حرفا بنویسم تا خالی بشم وقتی به همسرم نگاه میکنم پیش خودم میگم چ گناهی کرده که بخاطر من نمیتونه بابا بشه اونم دلش نمیاد بگه باردار شو چون میدونه سر سه تا سقطم چ زجر هایی کشیدم😭😭هم خودش هم مادرم رو داغون کردم 😔همسرم خیلی مهربونه بخدا مطمئنم بهترین بابای دنیا میشه کاش خدا رحمش بیاد بخاطر اون که اینقدر زحمتکش😭😭😭😭

ولی من بعد شما ها دیگه زندگی نکردم🥀

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بیا بغلم عزیزدلم چند وقتشون بود که پر کشیدن؟

عزیزم من سه تا سقط داشتم هر سه پسر بودن ۱۵ هفته ۱۸ هفته یکیشم ۸ هفته اون ۸ هفته رو چون ازش آزمایش ژنتیک گزفتن فهمیدم پسر بود😔ممنونم از هم دردیت 💋❤️

ولی من بعد شما ها دیگه زندگی نکردم🥀
عزیزم گریم گرفت 😢ولی بعضی وقتا نباید چیزیو بزور از خواست شاید حکمتش اینجوریه ببخشید میپرسم ولی امیر ...

به زور نمیخوام ولی حس میکنم حق هر زن و شوهریه که مامان و بابا بشن میدونی وقتی یکی به بچش میگه جان مامان قند تو دلم آب میشه بهم گفتن برو تخمک اهدایی بگیر بعد وقتی میگم ۲۴ سالمه میگن وااا تو که سنی نداری چرا اهدایی😔

ولی من بعد شما ها دیگه زندگی نکردم🥀
عزیزم من سه تا سقط داشتم هر سه پسر بودن ۱۵ هفته ۱۸ هفته یکیشم ۸ هفته اون ۸ هفته رو چون ازش آزمایش ژن ...

من با خاله ام باردار شدم 

همه ی ازمایش ها 

سونو ها

سیسمونی خریدن ها باهم بودیم 

زایمانمون هم دو  روز فاصله ش بود 

ولی دخترش بعد ۴ روز رفت🥺🥺

الان ۵ ماهه که دختر خوشگل خاله ام 😭😭پر کشید

هر بار که پسرمو شیر میدم دلم پر میکشه واسش 

مثل دخترم بود 

خاله ام هم مشکل ژنتیکی داره 

وقتی بچه دار میشی ، دنیا ازت یه گروگان داره

من با خاله ام باردار شدم همه ی ازمایش ها سونو هاسیسمونی خریدن ها باهم بودیم زایمانمون هم دو روز فاص ...

من از خدا فقط یدونه بچه سالم میخوام که از خودم باشه یچیزی میگم مسخرم نکنید من بعد سقط ها تا چند روز شیر از سینه هام چکه میکرد الان وقتی سینه هامو میبینم دلم براشون میسوزه یا انگار دلم میگیره خیلی سخته دست خالی برگشتن اون منی که با اون شدت ویار و تهوع شب و روز نداشتم مثل یه مرده افتاده بودم روی تشک

ولی من بعد شما ها دیگه زندگی نکردم🥀
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز