چند روزی هست بازهم بغضم میگیره دلم میخواد خدا بهم نگاه کنه دلم برای بچه نداشتم تنگ شده چشماش رو تصور میکنم لپ های تپلش که به بابای مهربونش رفته صدای همسرم که بچمونو صدا میزنه و نازش میکنه نمیدونم دلیل این امتحان سخت چی بود شاید بی لیاقتی من یا چیز دیگه ای فقط اینو میدونم که با تمام وجودم میخوام بچمو ببینم و بمیرم همه میگن دیر نیست هنوز جوونی و... هزار امید الکی یکی میگه برو فلان دکتر یکی میگه طب سنتی ولی درد من فرا تر از ایناست تمام این کلمات رو با اشک نوشتم دلم برای حمیدرضام که اگر بود الان هم سن سامیار بود تنگ شده برای امیرحسینم که توی شهر غریب خاکش کردم برای اون بچه ای که فقط ۸ هفته توی دلم داشتمش اومد به خوابم گفت مامان میبینی من مریضم دلت میخواست اینجوری به دنیا میومدم هم خودت زجر میکشیدی هم من راست میگفت بعدش مشخص شد مشکل کروموزومی دارم یعنی شانس داشتن بچه سالم یک ششم هست😔نمیدونم چرا ولی نیاز داشتم این حرفا بنویسم تا خالی بشم وقتی به همسرم نگاه میکنم پیش خودم میگم چ گناهی کرده که بخاطر من نمیتونه بابا بشه اونم دلش نمیاد بگه باردار شو چون میدونه سر سه تا سقطم چ زجر هایی کشیدم😭😭هم خودش هم مادرم رو داغون کردم 😔همسرم خیلی مهربونه بخدا مطمئنم بهترین بابای دنیا میشه کاش خدا رحمش بیاد بخاطر اون که اینقدر زحمتکش😭😭😭😭
ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.
قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.
تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.