من معلم کلاس دومم. بچه های کلاس من خیلی شیطونن و سر وصدا می کنن. چهارشنبه زنگ آخر مدیر اومد کلاسم، که نحوه ی تدریسم رو ببینه. بچه های کلاسم از مدیر حساب میبرن، در طول کلاس جیکشون در نیومد ومن در کمال آرامش درس دادم. شنبه رفتم سرکلاس، دیدم وحشتناک شلوغ میکنن، بهشون گفتم بچه ها چه جوریه شماها پیش خانم مدیر صداتون در نیومد، ولی پیش من کلاس رو گذاشتید سرتون، دو_سه نفرشون برگشتن بهم میگن، خوب خانم مدیر تو کلاسمون بود، الان که نیست. گفتم به احترام خانم مدیر می تونید ساکت بمونید، بعد به احترام من نمی تونید ساکت بمونید، برگشتن گفتن نه دیگه خانم اون خانم مدیر بود، شما فرق می کنید😐 یعنی دلم می خواد یه زهر چشمی ازشون بگیرم، تا عمر دارن اینجوری پررو بازی درنیارن.
ما ندرتاً دربارۀ انچه کـه داریم فکر میکنیم، درحالیکه پیوسته در اندیشۀ چیزهایی هستیم کـه نداریم. «شوپنهاور»
اعصابم رو داغون کردن، هر سری می خوام درس بدم اینقدر شلوغ می کنن، در حالت عادی صدام به گوش بچه هایی که ساکتن نمیرسه، بعد اینقدر صدامو بالا می برم، گلو درد می گیرم
ما ندرتاً دربارۀ انچه کـه داریم فکر میکنیم، درحالیکه پیوسته در اندیشۀ چیزهایی هستیم کـه نداریم. «شوپنهاور»