امشب کل فامیل دور هم جمع شده بودن فقط ما و یکی از دایی هام نبودیم انگار بعد امشب یکی از خاله هام که با مامانم خیلی صمیمیه زنگ زد به مامانم. انگار یکی از خاله هام حسابی راجع به مادرم دروغ بهم بافته و تحویل دایی هام داده و جالب اینه که بار اولش نیست قبلا هم اینکارو کرده حتی یه بار کلی پشت سر من و خواهرم بدگویی کرده بود در حالی که من و خواهرم چند ساله با فامیل رابطه ای نداریم حالا مامانم از اون موقع حالش بده هی میاد و میره و حرص میخوره. دلم خیلی واسه مامانم میسوزه خیلی ساده دل و مهربونه.