حالا من همون روزی که به خانواده شوهر خبردادم بارداری هستم فرداش رفتیم سونو قلب و اونجا گفت بارداری پوچ هست
و دیگه افتادیم تو روند سقط شدن و درد و خونریزی و .. مادرشوهرم تو همون یه روز کل فامیلش خبر کرده بود
چقدر تا سال بعدش که باردار شدم از دستشون اذیت شدم یه جوری بچه بچه می کردن من باورم شده بود که چقدر بچه برای اینها مهم هست! جالبه باردار. که شدم همون ها که اذیت می کردن نه بهم تبریک گفتن نه برای به دنیا امدن بچه ام کادو برام اوردن! در واقع می فهمی خود بچه اصلا برای کسی مهم نیست دنبال یه سرگرمی برای حرف زدن هاشون می گردند