یه دختر 6 ساله و یه پسر 2 ساله داره
همیشعههههههه خونه مان
یه روز میخواد بره خرید
یه روز عروسی
یه روز ارایشگاه
یه روز سینما
یعنی هفته ای 4 روز کمتر امکان نداره خونه ما نباشن
منم دانشجو ام صبح تا شب کلاس دارم میرسم خونه خسته یا روز هایی که کلاس ندارم باید بچه داری کنم
نگید خونه باباشه به تو چه خودش بیاد خونه باباش بچه هاش رو نگه داره یه ماه بمونه اون موقع به من چه واقعا
بعد انتظار داره کل تایمی که بچه ها خونه ماعن من باهاشون بازی کنم یه بار کارتون گذاشتم دعوا کرد که نهههه ضرر داره
کاغذ میدم واسه نقاشی میگه حوصلشون سر میره
مامانم هم همیشه مسئولیت قبول میکنه
یا خودش رو سرگرم کار میکنه یا به بهانه خرید و اینا میره بیرون
واقعا کلافه ام قبل بچه هاش من با خواهرم خیلی صمیمی بودم و دوستش داشتم الان انقدر اذیتاش زیاد شده حس بدی بهش دارم