۲۵ سالگیم یه خاستگار از آشناهای دور داشتم بادوسال تفاوت سنی، پسرخوبی بود و خانواده دار، هرچی خونواده گفتن قبول نکردم چون درگیر احساسات لعنتی جوانی بودم و غرورم،الان ۳۱ سالمه ولی به کار مورد علاقم رسیدم و شاغلم، ولی همش تو چشم میکوبن همیشه که فلانی رو قبول نکردی و به حدی رسیدم که از زندگیم لذت نمیبرم و همش فکرم در گیره و بغض دارم😞😞😞
شروع ورزش۶ام فروردین ماه💪خدایاکمکم کن بتونم حرکت ورزشی مورد علاقمو باتمرین منظم بهش برسم💪💪🥲🌹
نظرتونو نمیگین؟ من بخاطر تصمیم اشتباهم باید یه عمر بسوزم؟
دیگه عزیزم گذشته بهتر هست بهش فکر نکنی اصلا فکر کن قسمت هم نبودید از این به بعد تو انتخابت دقت کن البته یک طوری نباشه به خاطر این سرزنشها هر کسی رو انتخاب کنید
معلم کلاس اول هستم هر سوالی داری میتونی بپرسی 📝📝📝📝✏✏✏✏
ببین یه چیزی بهت بگم نمیدونم کمکت کنه یا نههر تصمیم بگیری یه سری جنبه مثبت داره یه سر منفی هیچ چیزی ...
چقدر درست گفتی، همینو میگم از حالا عزیزم
من بخاطر رفتارای مامانم از بچگی باهام، به شدت اعتماد بنفسم اومد پایین و زود رنج شدم و خودمو کم دونستم، بخاطر همین موضوع ضربه های شدیدی خوردم تا حالا که همش ریشه تو تربیت و برخورد مامانم باهام داشته
شروع ورزش۶ام فروردین ماه💪خدایاکمکم کن بتونم حرکت ورزشی مورد علاقمو باتمرین منظم بهش برسم💪💪🥲🌹