با شوهرم عصری دعوام شد ، ما هرچی داریم از خانواده من هست کل زندگیمون ، مادر شوهرم پدر شوهرم بااینکه کلی طلا و پول دارن هزار خرج نکردن از خواستگاری و عقد و نامزدی و ازدواج ما و حتی الان که ازدواج کردیم هزار به ما ندادن ، نه هیچ کادویی ، بریم خونشون هم تا الان نشده حتی یه مرغ درست کنن یا گوشت ، پنیر و تخم مرغ میزارن جلومون بااینکه وضعشون خوبه کل هفته هم خودشون غذای خوب میخورن فقط واسه مهمون خسیسن ، اونوقت مامان و بابام حتی اگه غذایی بپزن در طول هفته فریز میکنن واسه ما چون اون غذا مورد علاقه من یا شوهرمه و واسه پسر و عروس هم همینجورن به اندازه یه شکلات فرق نزاشتن هرگز ، هروقت بریم غذای مجلسی دو مدل غذا میپزن واسمون ، اونوقت شوهرم امروز میگه خانواده بی روح و سرد و خسیس خودش یکسان هست محبتشون به ما با محبت خانواده من بهمون ، اینقدر قدرنشناس ، منم گفتم هروقت خانوادت هزار دادن بهت بعد بیا خانوادم خانوادم کن
«ای حضرت چاره ساز ،حسین ،حسین ،حسین » « کار منم راه بنداز ،حسین ،حسین ،حسین »
عزیزم خانواده که شبیه هم نیستن و ایشون پسره پسر مثل دختر نیست بدترین آدما باشن فامیل و خانواده ش میشینن از بزرگی خاطراتشون میگن اگه خدا هم بیاد بگه طرف خانواده ت این اشتباه کردن حتی خودشون اقرار کنن باز مهم نیست