منو دوستم داشتیم از جلوی مغازه ای کراشم رد میشیدیم بعد دوستم گفت خستم بریم بشینیم روبه روی مغازه ای کراشم یه صندلی بود ما رفتیم اونجا نشستیم بعد کراش ام همش منو نگاه میکرد من چیزی نگفتم فقط گفتم لالا گل پونه همش نگاهم میکرد من زیاد توجه نمیکردم دوستم شماره شو داشت بهش زنگ زد گفت واقعا حیوانی بعد اون از مغازه اومد سمت ما تو چشمای دوستم نگاه کرد گفت دفعه آخرت باشه به من زنگ میزنی ولی به من چیزی نگفت
چرا بنظرتون من خیلی ناراحت شدم بهم برخورد و بلاکش کردم شمارم اینارو داشت.
کراشم خیلی منو نگاه میکرد خیلی توجه میکرد بهم من زیاد محل نمیدادم بهش فقط یه جا بهش لبخند زدم نگاهم کرد بعدشم که اون ماجرا اتفاق افتاد
قبلا من با کراشم بحثم شده بود تازه ازمن عذرخواهی کرد از دلم در آورد.