سلام
نمیتونم زیاد توضیح بدم حالم خوب نیست
۱ ساله ازدواج کردیم
دو شب پیش فهمیدم شوهرم با صندوقدارش ک خانوم هست در ارتباطه
همه ی زنگ و پیام هارو تا قبل از خونه اومدن پاک کرده بود
اکر بدونین من چقدر از قد و هیکل و زیبایی از اون دختر سر ترم فوشش میدین
تازه این هیچ بهترین زن بودم براش خودش میگفت تا الان زنی مثل تو ندیدم تو زندگیم حتی مادرمم محبت و احترام و عشقی ک تو بهم میدادی رو به بابام نمیداد
چیکار کنم ترو خدا بکین
خسته شدم از بس گریه کردم