یه جایی میرم درس میخونم
سالن مطالعه است اما زیر زمینه و هیچ پنجره ای نداره
۴ ساعت اونجا توی قطعی برق بودم
الان اومدم خونه ۲ ساعتم اینجا 😑
از اون سالن مطالعه داشتم برمیگشتم
کوچه و تمام خیابان توی تاریکی مطلق بود
ته کوچه ای که داشتم میومدم بالا ۵ تا پسر گولاخ بودن
که صداهاشون رو میشنیدم
انصافا داشتم از ترس سکته میکردم
امروز تنها روزی بود که ماشین نبرده بودم 😑