مادرم حقوق بازنشستگی بابامومیگیره ک دادش دست داداشم اوناخرج میکنن مادرمم پیش اوناست
وضع من خیلی بده یعنی تااین حد ک من میرم خونشون بخدااب هم نه ب خودم ن ب بچه هام نمیدن شکم گرسنه برمیگردم انتظاری ازشون نداشتم تا اینکه فهمیدم ب خواهرم ک بچه نداره کمک میکنن وضعش ازمن بهتره مای یک یا دومیلیون
بهشون گفتم اون بچع نداره ب من هم کمک کنید میگه نه توچته ازمن خوش تری بااینکه میبینن بچه هام گرسنن حق دارم گفتم تو مادرمن نیستی الان ک زنده ایی حلالت نمیکنم گفت نکن خداهیچ کاریم نمیکنه اونوقت هرروزسرش تونمازه