شدی،قلبو تنو روحم…! 💗 الهی شکر 🤍. https://abzarek.ir/service-p/msg/2317404. بیشتر میخونم و رد میشم کم پیش میاد پست بزارم اگه خوشتون نیومد لطف کنید بگذرید چون جوابی از من دریافت نمیکنید برای سرگرمی میام و حوصله بحث ندارم ممنونم🤍اگه بازم سعی میکنید نظرتون تحمیل کنید، حق با شماست
ی بار با دختر عموم فکر کردیم اسنپی میخواد مارو بدزده
جیغ و داد کردیم زد کنار گفت چتونه ب چه دردم میخورین شما
خوشبحال مردها دلشان که بگیرد سیگار میکشند..هرزمانی ام که باشد بدون ترس ودلهره،به دل خیابان میزنند،حتی اگر. شد وسایل دم دستشان رامیشکنند،اما ما زن ها چه؟؟؟نه خیابان برای دلتنگی هایمان امن است،نه سیگار با طبع لطیفمان سازگار...نه دل شکستن ظرف ها راداریم...مازن ها که دلمان میگیرد...زورمان به موهایمان میرسد...به ناخن هایمان میرسد...به بغضمان میرسد...ما زن ها درمواقع دلتنگی خیلی قوی که باشیم نهایت درگوشه ی مچاله میشویم بی صدا میمیریم...
ی بار با دختر عموم فکر کردیم اسنپی میخواد مارو بدزده جیغ و داد کردیم زد کنار گفت چتونه ب چه دردم میخ ...
وااای چه بد 😱😭😂😂😂🤣🤣🤣 شما چی گفتین بعد چیشد
شدی،قلبو تنو روحم…! 💗 الهی شکر 🤍. https://abzarek.ir/service-p/msg/2317404. بیشتر میخونم و رد میشم کم پیش میاد پست بزارم اگه خوشتون نیومد لطف کنید بگذرید چون جوابی از من دریافت نمیکنید برای سرگرمی میام و حوصله بحث ندارم ممنونم🤍اگه بازم سعی میکنید نظرتون تحمیل کنید، حق با شماست
خوشبحال مردها دلشان که بگیرد سیگار میکشند..هرزمانی ام که باشد بدون ترس ودلهره،به دل خیابان میزنند،حتی اگر. شد وسایل دم دستشان رامیشکنند،اما ما زن ها چه؟؟؟نه خیابان برای دلتنگی هایمان امن است،نه سیگار با طبع لطیفمان سازگار...نه دل شکستن ظرف ها راداریم...مازن ها که دلمان میگیرد...زورمان به موهایمان میرسد...به ناخن هایمان میرسد...به بغضمان میرسد...ما زن ها درمواقع دلتنگی خیلی قوی که باشیم نهایت درگوشه ی مچاله میشویم بی صدا میمیریم...
گفتیم راه عوض کردی آخه گفت راه من بلدم یا شما لوکیشن نشون داد داشت درست میرفت 🤦
🤣🤣🤣🤣
شدی،قلبو تنو روحم…! 💗 الهی شکر 🤍. https://abzarek.ir/service-p/msg/2317404. بیشتر میخونم و رد میشم کم پیش میاد پست بزارم اگه خوشتون نیومد لطف کنید بگذرید چون جوابی از من دریافت نمیکنید برای سرگرمی میام و حوصله بحث ندارم ممنونم🤍اگه بازم سعی میکنید نظرتون تحمیل کنید، حق با شماست
ی بار مادرم آش نذری درست کرد گفت ببر بده پدر بزرگ مادر بزرگت آقا منم بردم در خونه رو زدم کسی باز نکرد از در حیاط رفتم بالا در رو باز کردم قابلمه آشو بردم تا در راه رو دوباره در زدم بازم کسی جواب نداد نگران شدم درو به زور باز کردم رفتم تو خونه وسط حال دیدم از اتاق خواب که ته خونه هستش صدای جفت گیری پدر بزرگ مادر بزرگم میاد دستام شروع کرد به لرزیدن در قابلمه مثل زنگ تلفن قدیمیا صدا میداد لب خودمو گاز گرفتم که نخندم پاهام خالی کرده بودن با قابلمه فرار کردم رفتم