سلامدوستاندوست بیچاره من دوماهه نامزد کرده از روز اول باباش هی برای جهیزیه خون به جیگرش کرده هی هر روز اشکشو در میاره میخاد فقط یکار کنه بهم بخوره قضیه اینا الان اومده خونه ما میگ بابامهمین الانمیگمن چیزی ندارمبه تو هیچینمیدم میگاصلا نمیخامهمش داره اعصاب همه را خورد میکنه مامانش اینا دارن بخاطر دوست من هر روز دعوا میکننن میگ با این کارا باباممیگم بهم بزنمبره همداره خانواده خودشو عذاب میده هم ابرو منو میبره جلو خانواده شوهرش و شوهرش میخاد هی بیاد خونه اینا باباش میگ نه حق نداره بیاد یا هر وقت میاد براشون خون دلی درست میکنا بنظرتون باید چیکار کنه
بزرگتری که باباش ازش حرف شنوی داشته باشه تو فامیل ندارن؟
میگ داریمبهش گفتیم ولی وقتی میاد باباش انگار مظلومنمایی میکنه و یه مشت دروغ میگ میگحتی شب قبل از نامزدی میخاسته بهمش بزنه زنگزدن به داداشش گفتن بیاد ک بهمنزده
یه بار که داره حرف از جهیزیه ندادن و بهم زدن میزنه، صداشو ضبط کنه برای عموش بفرسته (منظورت برادر پدرش بود دیگه) اما باباش اینو نفهمه، فقط بدونه که برادرش داره دروغ میگه