شب جمعه ها همیشه با عموهام و بچه هاشون میرفتیم پارک یا سفر کوتاه به شهرای نزدیک شام ساندویچ مرغ میبردیم یا دل و جیگر سیخ میگرفتیم ما بچه ها پول روی هم میزاشتیم خودمون رو با هله هوله خفه میکردیم 🥲
الان چقدر بی حوصله شدیم همه
نمیدونم فقط ما اینجوری شدیم یا بقیه هم مثل قدیم نیستن