باخانوادش ی حیاط میشینیم کلا رابطه نداریم پیش خانوادش میشینه اصن خونه نمیاد حتی برای خواب هم پیش اونا میخوابه اصن ب من اهمیت نمیده انگار من وجود ندارم من ازدواج دوممه بخاطر حرف مردم و بچم تحمل میکنم و یدونم خانوادم حمایت نمیکنن میگن خجالت میکشیم ازمردم.اگ بگین مجرد بامجرد چرادقت نکردی متاسفانه ماهم روستایی هستیم همه چیه منو میدونس من اصن دروغی براش نگفته بودم هزار بارم بهش گفتم بایکی مث خودت باش گف من تورو میخوام خانواده هامون مخالف ازدواج ما بودن.من بازم مشکلی ندارم هزاربارم گفتم اگ نمیخوای تموم کن لازم نیس اینکارارو کنی میگه خودت برو توافقی تموم کن منم واقعا چون حمایت نمکنن نمیتونم اینکاروکنم همش تنهام توخونه افسردگی گرفتم خیلی تنهام بنظرتون چیکارکنم لطفا برای من ی راهی نشون بدین خواهش میکنم ازتون🥲😭
میشه هرکی این کامنتو میخونه برام دعا کنه تا اخر همین ماه خبری ک میخامو بشنوم خیلی برام مهمه مرسی
چرا ازدواج کرده پس دقیقا؟؟.
اخیرا بحث و دعوایی پیش اومده؟ ازدواجتون اجباری بوده؟
هیچی توافقی تموم کن
به خونوادتم نگو
از روستا هم برو شهر
بخدا تو دختری همه از خوشگلیه من حرف میزدن ولی این کاری کرده کلا اعتماد بنفسم صفر شده اصن ی جوری پیش همه بهم بی احترامی کرده هیشکی بهم احترامم نمیزاره
منم مث شمام هیچ راهی نیست عزیزم خودتو خسته نکن
بچه ی مشترک دارید ؟
خدا ازش نگذره پس برا چی زن گرفت بره بغل باباش بخوابه مرتیکه خرفت
خونه نمون برو بیرون پارک باشگاه یا سرکار یه حرفه ای رو یاد بگیر به فکر پیشرفت خودت باش
این دیگه چی از زن گرفتنش یعنی شبا هم نمیاد پیش شما بخوابه هر شب اونجا می خوابه
خب شما میگی ن راه پیش دارم ن راه پس ...ما چی بگیم؟
بنظرم طلاقتو بگیره با پول مهریه ات ی خونه بگیر یا ب شوهرت بگو ی خونه واسه ات بخره و جدا شین بعدشم برو سر کار
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
37 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
