باخانوادش ی حیاط میشینیم کلا رابطه نداریم پیش خانوادش میشینه اصن خونه نمیاد حتی برای خواب هم پیش اونا میخوابه اصن ب من اهمیت نمیده انگار من وجود ندارم من ازدواج دوممه بخاطر حرف مردم و بچم تحمل میکنم و یدونم خانوادم حمایت نمیکنن میگن خجالت میکشیم ازمردم.اگ بگین مجرد بامجرد چرادقت نکردی متاسفانه ماهم روستایی هستیم همه چیه منو میدونس من اصن دروغی براش نگفته بودم هزار بارم بهش گفتم بایکی مث خودت باش گف من تورو میخوام خانواده هامون مخالف ازدواج ما بودن.من بازم مشکلی ندارم هزاربارم گفتم اگ نمیخوای تموم کن لازم نیس اینکارارو کنی میگه خودت برو توافقی تموم کن منم واقعا چون حمایت نمکنن نمیتونم اینکاروکنم بنظرتون چیکارکنم لطفا برای من ی راهی نشون بدین خواهش میکنم ازتون🥲😭
استراحت میکنم.فقط یک روز درمیون میرم بیمارستان تا سرم نزنم سرپا نمیشم.خیلی دردکشیدم این چندوقت🥲خداکنه زمستون دیگه کارمون درست بشه مردم از نبودنت کنارم🥺❤️🫀
از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوههای زیبای جسم و زنانگیاش.(امام موسی صدر)
پس اشکال نداره که شما مجرد نبودی واون بوده بنظرمن خیلی وابسته به خانوادشه نمیتونید خونتونو عوض کنید برید یه جای دیگه زندگی کنید؟
استراحت میکنم.فقط یک روز درمیون میرم بیمارستان تا سرم نزنم سرپا نمیشم.خیلی دردکشیدم این چندوقت🥲خداکنه زمستون دیگه کارمون درست بشه مردم از نبودنت کنارم🥺❤️🫀