من ۲۴ سالمه و فرزند اولم. پدر مادرم حدودا 26 ساله ازدواج کردن. بابام درکل مرد پاک و خوب و اهل زندگیه ولی یه اخلاقی که داره اینه اصلا محبت کردن بلد نیست. نه کلامی و نه رفتاری
کلا خانواده پدریم آدمای سردی هستن و محبت به زن رو انگار بد میدونن. مامانم خیلی شاکیه از رفتاراش. مثلا بابام جاش رو جدا کرده و شبا تو هال میخوابه. اصلا محبت کلامی نداره همش درمورد قسط و وام و سیاست و این چیزا حرف میزنه. خسیسه و اهل خرج کردن نیست. همش تو حساب کتابه. هیچوقت روز زن و تولد و این مناسبت ها بهش یه شاخه گل هم نداده (در صورتیکه مامانم میگه مثلا همکارام میان از کادو ها و سوپرایز های شوهرشون میگن و بابای من یه تبریک ساده رو با زور و فشار ما بچه ها میگه) و کلی رفتار دیگه...
مامانم افسرده شده عصبی شده، انقدر دلش پر شده که میاد این حرفا رو برا من میزنه. میگه هیچ توجهی بهم نداره. یه لباس جدید میخرم، آرایش میکنم به خودم میرسم هیچی نمیگه انگار نه انگار تغییری کردم. از دهنش در رفت و متوجه شدم ظاهرا اوضاعشون تو خلوت هم زیاد خوب نیست. میگه هرچقدم شما بچه ها بهم محبت کنین جای محبت همسر رو نمیگیره. من همسر دارم ولی با کسی که نداره فرقی ندارم. کمبود دارم. باهاش هم حرف زده که چرا اینطوری ای گفته من همینطورم و نمیتونم جلو بچه ها بهت محبت کنم تو خانواده ما همیشه این یه چیز زشت بوده😑
نمیدونم کاری از من برمیاد یا نه؟ ذره ذره پژمرده شدن مامانم رو دارم میبینم و هیچ کار نمیتونم بکنم😢