غرورم چون کمان شد، تیری در دشتِ ماتم
شکستن را به مردی، در دلم پنهان نمودم
که نادیده بگیرد هر که بیند قامتم خم
برفتم، لیک با قاموسِ رفتن آشنایی
نخواهم کرد دیگر، سَر به کویت، زین مَطَلعَم
دل آزرده امّا، مَردَم و مردانه میمیرم🧎
نه گِریَم، نه بپرسم رازِ این دردِ مُقدَّم🍂🚶