امروز نی نیم خیلی گریه میکرد،تا وقتی بغلش نمیکردم آروم نمیشد به زور تونستم غذا فقط درست کنم، سفره صبحانه و ناهار مون یکی شده بود فکر کنین از صبح وسایلاشو جمع نکرده بودم، سر ظهر که ابجیش از مدرسه برگشته من تونستم نماز بخونم، دیگه نی نیم پیش ابجیش بود که شروع کردم مرتب کردن خونه، کنار چوب لباسی بودم که یهو یه مارمولک گنده،از سقف افتاد کنارم ،واییییی، جیییغ زدماااا، که نی نیم تو اون اتاق ترسید گریه افتاد دوباره، با این مارمولک گنده ها چیکار کنم نزدیک سرویس بهداشتیه، دیگه حتی میترسم برم دسشویی، اگه بره تو کیفم چی، چیکار کنم کسی راه حلی داره برای بیرون کردنش؟