من از شوهرم جدا شدم و خودم خونه گرفتم تنهایی زندگی کنم ی زمان تنها بودم تا با ی اقایی اشنا شدم بعد از 7 ماه ک شناختمش و بهش وابسته شدم جریانو بهش گفتم البته من سنمم خیلی کمه تا قبل از این جریان بفهمه ک جدا شدم فک میکرد من دخترم و با خانوادم زندگی میکنم تا جریانو فهمید کلی ناراحت شد و گفت من در مورد تو با خانوادم صحبت کردم و برای ازدواج میخامت خلاصه اومد و با من زندگی میکنه خانوادش خیلی مخالفن با ازدواج ما اونم تک پسره و من ب خانوادش حق میدم حالا هی همش دعوا دارن باهم هی میگن دخترره و ول کن و بریم خودمون برات دختر بگیریم اونم میگه من بدون ایسان نمیتونم و ب من التماس میکنه از زندگیش نرم وگرنه خودشو میکشه منم دوسش دارم کاش میشد یا ب هم برسیم یا بی دردسر جدا شیم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.