دیروز مادر شوهرمو برده بودم دکتر قلب ، واسه اکوی قلب دکتر گفت لباسهای بالاتنه رو کاملا دربیار ، مادر شوهرم بلوز و سوتین رو درآورد و دکتر اکو کرد بعدش آنژیو نوشت
" تو مرا آزردی !...که خودم کوچ کنم از شهرت !تو خیالت راحت !میروم از قلبت!میشوم دورترین خاطره در شبهایت !تو به من میخندی !و به خود میگویی ، باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمی گردم ، نه !میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...عشق زیباست و حرمت دارد ... " (سهراب سپهری)