تو تاپیک قبلم گفتم توضیح دادم😭😭😭😭
دارم حرص میخورم چرا هیچی نگفتم و ساکت بودم گذاشتم هی گوه زندگی منو بخوره جاریم درمورد همه جای خونم نظر بده و شوهرم تایید کنه😭😭😭
برای خالی کردن حرصم مشت کوبیدم تو دیوار روی رونام همش حرص میخورررم
انقد دخالت کرد و نه من نه همسرم چیزی نگفتیم شوهر خواهرشوهرم بهش گفت خودشون برای خونه برنامه دارن😭😭😭😭وای دارم میترکم
از دیشب با شوهرم حرف نزدم تا همین ی ساعت پیش بهم زنگ زد خیلی سرد جواب دادم گفت میخوام برم فلان جا گفتم بسلامت همین