خیلی داغونم با هیچکس شانس ندارم برعکس خودم ک برا همه ارزش قائلم و دلم برای همه میسوزه هیچکس ب فکر من نیست اشکام بند نمیاد ن از خانوادم ن از شوهرم از هیییچکس شانس نیوردم مامانم ب حرف خالم گوش میده گفته بود برای بچت خودم همه چی میگیرم چون من شوهرم بیکار بود اوایل و اصلا بچه نمیخواد سختم بود خودم کم کم کار کردم برای بچه لباس گرفتم خالم بهش میگه نگیر و شوهرشو عادت نده و از این صحبتا
حالا عروسی خواهرمم هست اینقدر برای خواهرم و عروسیشتدارک دیده اینقدر برای خواهرم و شوهرش چیز میخره حسود نیستم ولی منم دل دارم برای شوهر من حتی ی دونه زیر پوش نخرید ولی برای شوهر خواهرم چون پسرخالشه ساک کامل لباس کت و شلوار و بقیه چیزارو داره میخره البته اینارم خالم بهش میگه بگیر برای عروسی من خدا شاهده با ی پیرهن ساده ک ۹سال پیش دوخته بود برلی مراسم برادرش اومد ولی برای عروسی خپاهرم از الان دنبال ارایشگاهه