تو رو خدا بگیر چیکار کنم خیلی حالم بده
حقیقتش من 18 سالمه تازه از نامزدم جدا شدم و پدر مادرمم جدا شدن بعدش چون با داداشم نمیساختم طلاهامو فروختم با پدرم خونه اجاره کردم. خلاصه هی چپ و راست گیر میده دسته نرواینجا نرو اونجا نرو فلان نکن راستی نامزدم دست بزن داشت. برای همین. خلاصه امرو گفتم میخوام برم خونه ی مامانمم همم ی کار پیدا کردم اونو ببیتم خلاصه کار و دیدم و ا فردا میرم کسی هست بگم؟
بعدش رفتیم کمی دسته دیدیم با ابجیم و اومدم خونه مادرم بعد چون داداشم داشت از سرکار میومد دوییدم اومدم خونه همسایه ک منو نبینه خب سر همیت نامزد سابقم باهاش مشکل دارم
خلاصه من گوشیم خرابه و خاموش شد منم گرفتم خوابیدم خونه همسایه بغل مامانم. ابجیمم خوایید خونه مامانم
دیگه نگو بابام زنگ زد ب داداشم ک این دختر خونه من نیست ببینید کجاس
دیگه ابجیمم خواب بوده. کلی بهش پیام داده که به اون لاشی ( من) بگو بره پی ج.نده گریش
بگو حق نداره پاشو بذاره خونه من در صورتی ک اصلا پول پیش برای منه.
دختر ببخشید هیت و دسته اینقد مهم بود؟؟؟ دیگه بعد رفتن داداشت به خونه پامیشدی توام میرفتی خونتون آخه چرا اونجا خوابیدی .. بنظرم بهتره همسایه بیاد وساطت کنه و بگه خونشون خوابت برده ایشونم بیدارت نکرده
داشتم فکر میکردم چقدر با همسایه هاتون راحتید. ما که یه طوری میریم همو نبینیم سلام بدیم هه هه
شب خونه ی اقوام ادم عاقل نمیمونه چه برسه به همسایه 🤐
بعدم باتوجه به شرایطت باید.رعایت کنی که جو بیشتر متشنج نشه .
وقتی میبینی حساسن و اذیت میکنن ی سری کارا رو بیخیال شو
