ببین رفیق
میدونم الان بُریدی و حالت خیلی بده و افسردگی پدرتو در آورده
میدونم حوصله ی حرفای کلیشه ای رو نداری و فقط دور از جونت دلت مرگ میخواد
همه ی احساسات و افکاری که داری برام قابل درک چون خودم تجربش رو دارم
ولی به هیچ احساسی اعتماد نکن
هیچ احساسی ، حتی غم و شادی و خشم و اضطراب پایدار نیست
به هیچ لحظه ای هم اعتماد نکن
همونطور که لحظات شاد زندگی پایدار نیستن ، لحظات طاقت فرسا هم پایدار نیستن
به هیچ آدمی هم اعتماد نکن
هیچ آدمی تضمینی برای عمل کردن به گفته هاش نداره
فقط به خدا اعتماد کن و همه چیز رو بسپار به خودش
این کار پشیمونی و تبعات زیادی برات داره
چه زنده بمونی
و چه خدای ناکرده فوت کنی
اگر خواستی درد دل کنی هستم
لطفا خیلی زود با یه تراپیست صحبت کن
تو کوچه ی ما هم یه روزی عروسی میشه رفیق جان:)