آرزو جون دقيقا حالت مثل روزاي انتقال منه
هيچ علامتي نداشتم فقط گريه ميكردم كه الان ميفهمم اشتباه كردم
بعد همسرم انقدر ذوق داشت و يذره شك هم نداشت كه نشه
من حال اون ميديدم بيشتر ناراحت ميشدم كه چقدر اميد داره
يه چيزي بگم بخندي از ناراحتياي من فيلم ميگرفت و صحبت ميكرد كه الان توماماني و خودت خبر نداري منم همچنان گريه ميكردم تا روز آز 😆
با گريه و نااميدي رفتم آزمايشگاه البته من انقدرحالم بد بود كه همسرم ١٢انتقال منو برد وقتي از آز برگشتم به فكر انتقال بعدي بودم😆
ولي وقتي جواب آز رو ديدم ...
سرتو دردنيارم اينارو گفتم چون حالتو درك ميكنم انشاالله مامان شدي خودت خبر نداري🤲🏻🤲🏻🤲🏻