زن عموم شب زنگ زد گفت بیاین خونمون
ما و عمو و زن عموی بزرگترم دعوت کرد
صحبت از وصلت و...شد عموهام گفتن مثلا علی(دامادشون،که شوهر عمه من میشه ) خیلی خودخواهانه رفتار میکنه و فکر میکنه بقیه نمیفهمن و......
من گفتم اون روز ک رفته بودیم لب رودخونه همه رو صندلی نشسته بودن حتی عروس خودش و..... از راه اومد ب من گفت از صندلی پاشو من بشینم، من ک پاشدم و نشست چیز مهمی هم نبود ولی ب نظررم عروسش ک از من کوچک ترم بود باید پا میشد جلو پدر شوهرش
(اون موقع زن عموم هم کنار من نشسته بود)
زن عموم برگشته ب من صاف نگاه میکنه جلو بقیه میگه تو بی ادبی
تو باید پا میشدی
منم گفتم من اصلا بی ادب نیستم و از پشت سرم اومد ندیدم
و ب نظرم همونجور ک احترام عروسش واسش مهمه، احترام بقیه هم باید مهم باشه و اگر درستشو بخوایم عروساشون باید بیشتر احترام میذاشت