2777
2789
عنوان

غر نزن

106 بازدید | 5 پست

به مدت یه ماهه تصمیم گرفتم غر نزنم سر همسر جان. گیر ندم. زیاد بهش نچسبم. اجازه بدم اون بیشتر به طرفم بیاد و وابسته نباشم. قبلنا زیاد بهش گیر میدادم غر میزدم زنگ میزدم. وو.... کلا من طرفش میرفتم. 

اما الان یه ماهه رو خودم و تغییر خودم کار میکنم.

امشب گفت همینجوری ادامه بدم خیلی خوبی دلم میخواد زود بیام خونه پیشت باشم 

تو مرا آزردی !...که خودم کوچ کنم از شهرت !تو خیالت راحت !میروم از قلبت!میشوم دورترین خاطره در شبهایت !تو به من میخندی !و به خود میگویی ، باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمی گردم ، نه !میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...عشق زیباست و حرمت دارد. وقتی قهوه میخوری، از تلخیش لذت میبری.. اما وقتی بادوم بخوری و تلخ باشه میندازیش دور... چون از بادوم انتظار تلخی نداری! بحث بحثه انتظاره میگیری که چی میگم

حالا زود میاد خونه؟

اره خیلی تغییر کرده. 

الان کمکم دارم میفهمم همه چی به خود ادم بستگی داره. من تغییر کنم اونم تغییر میکنه. 

و به یاد متن گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم. افتادم


تو مرا آزردی !...که خودم کوچ کنم از شهرت !تو خیالت راحت !میروم از قلبت!میشوم دورترین خاطره در شبهایت !تو به من میخندی !و به خود میگویی ، باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمی گردم ، نه !میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...عشق زیباست و حرمت دارد. وقتی قهوه میخوری، از تلخیش لذت میبری.. اما وقتی بادوم بخوری و تلخ باشه میندازیش دور... چون از بادوم انتظار تلخی نداری! بحث بحثه انتظاره میگیری که چی میگم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

همیشه مادرش تو زندگیمون دخالت میکرد سه ساله ازدواج کردیو همش با مادرش مشکل داستم و شوهرم مدام میگفت مادره نگرانه دخالت میکنه منم گیر میدادم و غر میزدم اخرش جز دعوا و ناراحتی هیچی نصیبم نمیشد. الان هیچی از بدی مادرش نمیگم که هیچ بهسون خوبی هم میکنم. شوهرمم وقتی میره خونه مادرش و مامانش از من بد میگه از اونجا فراری میشه میاد پیش من. حرف اونارو هضم نمیکنه چون با خودش میگه زنم که اینقد خوبه پس مشکل از مامانمه. 

تو مرا آزردی !...که خودم کوچ کنم از شهرت !تو خیالت راحت !میروم از قلبت!میشوم دورترین خاطره در شبهایت !تو به من میخندی !و به خود میگویی ، باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمی گردم ، نه !میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...عشق زیباست و حرمت دارد. وقتی قهوه میخوری، از تلخیش لذت میبری.. اما وقتی بادوم بخوری و تلخ باشه میندازیش دور... چون از بادوم انتظار تلخی نداری! بحث بحثه انتظاره میگیری که چی میگم

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792