شوهرت خیلی طلبکاره.
اون دخترو فقط تودوران دوستی دیده.دختره خرابی که براش دلبری میکرده و ناز میکرده.
شوهرشما باید بفهمه زندگی واقعی و زیر سقف بودن با یه زن خیلی فرق داره با دوساعت دیدن یه دختر.
تو زندگی متاهلی هم مرد و هم زن بعضی وقتا احساس میکنن که باید یکم برا خودشون باشن.افسردگی هم کمی طبیعیه.
شما باید تو این موضوع رو خودت کار کنی و با سیاست رفتار کنی.
وقتی حرف از اون دختر میزنه کنجکاوی نکن ازش سوال نپرس.
به خودت سعی کن خیلی برسی و شاد باشی ولی نه برا همسرت برا خودت.تشون بده که برای خودته.نه برای اون.
همسرت یاد دوران مجردیش افتاده.یا شایدم میخواد تورو بترسونه که کمی بهش بیشتر برسی.راه خوبیو انتخاب نکرده.