زیاد حساس نباشید چند مدت پیش یه مسافرت 6 روزه رفتیم برگشتیم به پلیس راه شهرمون به ترافیک سنگین بود دو تا خانم دانشجو داشتند قدم زنان و با افاده از کنار ماشین ها رد میشدن شوهرم شیشه کشید پایین با صدای بلند گفت خانم ها میاد دو تایی تون کنیز خانمم بشید وای من از خنده غش کردم اون دو تا هم از اون ور گفتم حالا من باهات نبودم چی میگفتی همین
من داماد عمم خیلی هیز بود سادیسم داشت به پشت خانوما نگاه کنه یعنی تا رد میشدن برمیگشت نگاه میکرد تا این حد
شوهر من خداروشکر خجالتیه با خانما راحت نیس نمیتونه حرف بزنه زیاد باهاشون.داروخونه یا جایی بره فروشنده زن باشه میگه تو برو.همشم تمایل داره خونه باشه بیرون رفتن خوشش نمیاد
اما عجب حسیه این حسادت زنونه😕
خیلی حسه بدیه
من خیلی وقتا عصبی میشم
بچه ها روعکس پروفایلم یه دابره سبز اون چیه
اونم چش چرونی کنه جلو شوهرش تا بفهمه
میگما من بعد مدتها اولین باره تا اینموقع خوابم نبرده شما ها چرا نمیخوابین؟؟😄
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
