سلام دوستان من جدیدا متوجه چیزی شدم و اون اینکه همسرم همواره در حال مخفی کردن چیز های هرچند کوچیکه...از مثال های این موارد کوچیک میگذرم چون واقعا مسخره هستن.اما یه مشکل اساسی پیش اومده که به هیچ عنوان نمیخام از کنارش گذر کنم.همسر من یه خانومی اشناش هست که خیلی وقته هم دیگه رو میشناسن و به هم خیلی اعتماد دارن.برای هم حتی چک میکشن و خلاصه خیلی همو قبول دارن و به هم کمک میکنن.این خانوم متاهله،با شوهرش مشکل داره همسرش معتاده و دوتا بچه داره و حداقل شش هفت سال از همسر من بزرگتره.من هم چند بار با این خانوم برخورد داشتم.خیلی ادم راحتیه.چندی پیش به طور اتفاقی متوجه شدم همسرم سیمکارتی تهیه کرده به نام خودش.وقتی از همسرم راجع بش پرسیدم اول انکار کرد اما بعد که مدرک بهش نشون دادم اول مدرک رو نابود کرد و بعد گفت که برای این خانوم گرفته که جدیدا دوباره با شوهرش دعواش شده.من خیلی ناراحت شدم بخاطر اینکه اولا مگه این خانوم نمیتونست از همکار یا خواهربرادرخودش بخاد که براش سیم کارت بگیره تا حداقل اگر شوهرش فهمید برای همسر من شر نشه.دوما اینکه چرا با پنهان کاری؟؟؟خب به من میگفت که میخاد همچین کاری کنه.خلاصه سر این قضیه کلی با همسرم بحثمون شد و اخرش همسر گفت تو زیاد فضولی میکنی تو کار های من و به تو ربط نداره خیلی چیزا.اما به نظرم وقتی پای یه خانوم وسطه اتفاقا خیلی هم به من مربوطه و من باید در جریان باشم.برای اینکه تنش ایجاد نشه تو زندگیمون من راحت گذشتم و گفتم دفه اخری باشه که اینجور مسایل رو پنهان میکنی از من.این داستان تمام شد.چند وقت بعدش بخاطر برخی مسایل مالی همسرم و این خانوم بحثشون شد و چند ماهی اصلا خبری ازش نبود.همسرم هم اون سیم کارت رو سوزوند.چند وقت پیش متوجه شدم همسرم داره قایمکی چیزی تایپ میکنه تو لپ تاپ(شبکه های اجتماعی همسرم در لپ تاپشون نصبه).تا خواستم ببنم صفحه رو بست.و گفت چند تا مساله مالی بود و دلم نمیخاد بدونی چیه.منم خیلی ناراحت شدم اما بازم گذشتم و ادامه ندادم.تا اینکه دوروز پیش اتفاقی دیدم همون خانوم به شبکه اجتماعی همسرم پیام دادن.خواستم باز کنم پیام رو اما دیدم قفل گذاشته برای برنامه هاش.خیلی مودبانه ازش خواستم رمز رو باز کنه و با قاطعیت گفت که هیچ وقت اینکارو نمیکنه.گفتم مگه چیزی داری اینجا که بده و باید از من پنهان بمونه؟گفت اره...من اومدم کنار و وقتی دیدم دوباره داره صدای کیبورد میاد سریع رفتم بالاسرش و نتونست صفحه رو ببنده و من دیدم که داره با اون خانم چت میکنه البته تاریخچه رو پاک کرده بود و فقط اون خانوم تایپ کرده بود عععععع .شوهرمم ریپلای زده بود چی ععععع😂😂😂😂
خلاصه ک من بعد از دیدن اون صحنه تا الان دیگ یک کلمه هم با همسرم حرف نزدم اون هم با من حرف نمیزنه.لطفا فکر بد نکنید راجع بهشون چون میدونم چیز. بدی بینشون نیست و شوهرم بخاطر اینکه من یوقت ناراحت نشم ازم پنهون کرده چون میدونه خیلی حساسم رو این خانم.اما اینطوری منو بیشتر ناراحت کرده.حالا هم میخام یجوری رفتار کنم که همسرم واقعا متوجه بشه خیلی کارش زشته چون الان حس میکنم همسرم یکم دست پیش رو گرفته که اصلا تو چرا فضولی و دخالت میکنی تو کار های من و کنجکاو میشی؟لطفا فقط اگر راه حل دارید جواب بدید و از گفتن حرف هایی مثل طلاق و اینا خودداری کنید.